کد مطلب:93766 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:1747
1- فضل قرآن و عظمت آن- در قرآن كریم درباره عظمت آن آمده: (لو انزلنا هذا القرآن علی جبل لرایته خاشعا متصدعا من خشیه الله) (اگر نازل می كردیم این قرآن را بر كوهی، همانا آنرا خاشع و شكافته می دیدی از خوف و ترس خداوند)[2] یعنی اگر كوه دارای عقل و شعور بود، چنین می شد، پس بعضی از مردم مثل كفار كه اثرپذیر نیستند قلب آنها از سنگ سخت تر است درباره فضل آن در روایات آمده: «قال النبی (ص): فضل القرآن علی سائر الكلام كفضل الله علی خلقه» (پیامبر فرمودند: فضیلت قرآن بر دیگر كلامها مثل فضیلت خدا بر مخلوقات او است)[3] یعنی در اینجا مقیاس سنجی كلامها بر حسب مقیاس سنجی متكلمین است. 2- حافظ قرآن- قال النبی (ص): «عدد درج الجنه عدد آی القرآن. فاذا دخل صاحب القرآن الجنه قیل له: ارقا و اقرا، لكل آیه درجه، فلا تكون فوق حافظ القرآن درجه» (پیامبر گرامی فرمودند: عدد درجات بهشت بعدد آیات قرآن است، زمانی كه صاحب و تلاوت كننده قرآن داخل بهشت شود، گفته می شود: برای او: بالا [صفحه 439] رو و بخوان، برای هر آیه ای درجه ای است، بالاتر از درجه حافظ قرآن درجه ای نیست).[4]. قال الصادق (ع): «الحافظ للقرآن، العامل به، مع السفره الكرام البرره» (حافظ قرآن كه عامل به آن باشد با فرشتگان ارجمند نیكوكار مصاحب است).[5]. 3- حامل قرآن- قال النبی (ص): «اشراف امتی حمله القرآن و اصحاب اللیل» (افراد با شرافت امت من حاملین قرآن و شب زنده داران هستند[6] ) و چه نیكوست كه حامل قرآن خود، از شب زنده داران باشد. 4- تلاوت كننده قرآن: قال النبی (ص):... و لتالی آیه من كتاب الله خیر من تحت العرش الی تخوم السفلی» (و برای تلاوت كننده آیه ای از قرآن ارزش و ثوابی بهتر از آنچه زیر عرش تا زمین است موجود است)[7] یعنی ثواب آن بهتر است از آنچه بین عرش و طبقات پائین است. قال النبی (ص): «.... و یدفع عن تالی القرآن بلوی الاخره» (... و دفع می شود از تلاوت كننده قرآن بلای آخرت و گرفتار شدن در آن).[8]. در روایتی دیگر پیامبر خطاب به سلمان می فرماید: ای سلمان! بر تو است خواندن قرآن، زیرا قرائت آن كفاره گناهان و پوششی برای آتش و امانی از عذاب است... مومن زمانی كه قرآن می خواند خداوند با نظر رحمت به او می نگرد.[9]. در روایتی دیگر خطاب به او گویند: ای سلمان، مومن زمانی كه قرائت قرآن [صفحه 440] كند، خداوند درهای رحمت را به روی او گشاید... و نیست چیزی بعد از تعلم علم محبوبتر در نزد خداوند از قرائت قرآن، و با كرامت ترین بعد از انبیاء در نزد خداوند، علماء هستند، و بعد از آنها حاملین قرآن، خارج می شوند از دنیا مثل خارج شدن انبیاء، و محشور می شوند از قبرهایشان با انبیاء و با آنها از صراط می گذرند، و ثوابی مثل ثواب انبیاء دریافت می كنند، پس خوشا به حال طالب علم و حامل قرآن از كرامت و شرافتی كه نزد خدا برای آنها آماده شده است».[10]. 5- مستمع قرآن- قال علی (ع): «من استمع آیه من القرآن خیر له من ثبیر ذهبا (كسی كه استماع آیه ای از قرآن كند بهتر است، برای او از اینكه كوه «ثبیر» (كه كوه بزرگی است در یمن) را طلا كرده به او دهند).[11]. قال الصادق (ع): «من استمع حرفا من كتاب الله من غیر قراءه كتب الله له حسنه و محی عنه سیئه و رفع له درجه» (كسی كه حرفی از كتاب خدا را بدون قرائت بشنود خداوند برای او حسنه نوشته و گناه او را محو و درجه او را رفیع گرداند).[12]. 6- فضل قرائت قرآن در نماز- حضرت علی (ع) از پیامبر نقل می كنند كه فرمود: قرائت قرآن در نماز افضل از قرائت آن در غیر نماز، و قرائت قرآن در غیر نماز افضل از ذكر خداوند تعالی، و ذكر او افضل از صدقه، و صدقه افضل از روزه، و روزه سپری از آتش قهر الهی است.[13]. 7- تعلیم و تعلم قرآن- خداوند متعال می فرماید: (... كونوا ربانیین بما كنتم تعلمون الكتاب و بما كنتم تدرسون) (... ربانی و عارف به خدا و عابد او باشید، [صفحه 441] به سبب تعلیم قرآن و تعلم آن)[14] از این آیه استفاده می شود تعلیم و تعلم قرآن نقش بسزائی در نزدیك كردن بنده به مولای حقیقی و رب العالمین دارد، و می تواند منبع بزرگ معرفت برای شناسائی هر چه بهتر حق باشد. قال النبی (ص): «خیاركم من تعلم القرآن و علمه» (بهترین شما كسی است كه قرآن را یاد گرفته و یاد دهد).[15]. قال الصادق (ع): «ینبغی للمومن ان لا یموت حتی یتعلم القرآن او یكون فی تعلمه» (برای مومن شایسته است كه نمیرد تا اینكه تعلم قرآن كند، یا در حال تعلم قرآن باشد).[16]. 8- كیفیت قرائت قرآن الف- ادب ظاهری- در قرآن كریم آمده: (... و رتل القرآن ترتیلا) (قرآن را با تانی و وضوح تلاوت كن).[17]. در جای دیگر می فرماید: (و اذا قری ء القرآن فاستمعوا له و انصتوا لعلكم ترحمون) (و زمانی كه قرآن قرائت می شود گوش فرا دهید، و ساكت باشید، تا مورد رحمت خداوندی قرار گیرید)[18] در روایات معصومین هم وارد شده، از جمله پیامبر گرامی می فرماید: «لكل شی ء حلیه و حلیه القرآن الصوت الحسن» (برای هر چیزی زیوری است و زیور قرآن صدای خوب است)[19] و نیز امام صادق (ع) در مورد آیه (و رتل القرآن ترتیلا) فرموده اند: «هو ان تتمكث فیه و تحسن به صوتك» (ترتیل [صفحه 442] آن است كه مكث و توقف كنی در خواندن قرآن و (عجله ننمائی) و صدای خود را در قرآن خواندن نیكو قرار دهی).[20]. از این تفسیر و دیگر سخنان بزرگان دین روشن می شود كه: علی (ع) در این خطبه به حسن ظاهری و ادب ظاهری اشاره كرده اند، زیرا فرمودند: (تالین لاجزاء القرآن یرتلونه ترتیلا) از موارد تادب ظاهری نظر كردن به قرآن است كه خود عبادتی مستقل است، در روایت نبوی آمده: «النظر فی ثلاثه اشیاء عباده: النظر فی وجه الوالدین، و فی المصحف، و فی البحر» (نظر كردن در سه چیز عبادت است: 1- نظر در سیمای پدر و مادر 2- در قرآن 3- در دریا)[21] درباره آداب تلاوت قرآن مطلب بسیار زیبائی است، كه: در دو روایت بسیار جالب بیان شده است، روایت اول از امام صادق (ع) است كه: فرمودند: قال رسول الله (ص): «نظفوا طریق القرآن» (راه قرآن را تمیز كنید) قیل: «یا رسول الله! و ما طریق القرآن؟ (گفته شد: یا رسول الله، طریق و راه قرآن چیست ؟) قال: «افواهكم» (فرمود: دهانهای شما) قیل: «بماذا؟» گفته شد: به چه چیز ؟ قال: «بالسواك (فرمود به مسواك كردن).[22]. روایت دومی از امام رضا (ع) است كه: از پدرانش نقل می كند: تا به رسول الله می رسد: قال رسول الله: «افواهكم طرق من طرق ربكم، فنظفوها» (دهانهای شما راههای پروردگار شما است، پس آن را تمیز و نظیف كنید).[23]. ائمه هدی (ع) كه خود چنین دستوراتی صادر می كردند، خود اولین عمل كنندگان به آنها بوده اند، در روایت آمده كه امام سجاد (ع) بهترین مردم از نظر صوت قرآن بودند، و صدا را بلند می كردند، تا اهل منزل بشنوند و بقدری جاذبه [صفحه 443] داشت كه سقاها كه عبور می كردند ایستاده و گوش فرامی دادند و امام باقر (ع) هم وقتی در شب قرآن تلاوت می كردند، صدا را بلند كرده به طوری كه افراد ایستاده و گوش می كردند.[24]. ب- ادب باطنی- از قرآن كریم می توان استفاده كرد كه مراعات ادب باطنی در خواندن كتابی نشانه ایمان به آن كتاب است، زیرا در مورد مومنین اهل كتاب چنین گوید: (الذین آتیناهم الكتاب یتلونه حق تلاوته اولئك یومنون به)[25] (كسانی كه به آنها كتاب دادیم (یعنی یهود و نصاری كه به آنها تورات و انجیل دادیم) و حق خواندنش را بجای آوردند آنها مومنین به آن كتابند) و بدیهی است كه بدون ادب باطنی حق خواندن اداء نخواهد شد. در جای دیگر می فرماید: (الله نزل احسن الحدیث كتابا متشابها مثانی تقشعر منه جلود الذین یخشون ربهم) (خداوند نازل كرد بهترین قول را به صورت كتابی كه اجزای آن متشابهند، و هیچگونه تناقضی بین آنها نیست، كتابی كه بعضی قصه ها و اخبار و احكام و مواعظ آن مكرر است و پوستها (و دلهای) كسانی كه خوف از خدا دارند از این كتاب می لرزد).[26]. امام صادق (ع) وقتی قرآن را به دست می گرفتند قبل از خواندن آن دعاهائی می خواندند از جمله می فرمودند: خدایا، نظر مرا در قرآن عبادت و قرائت و خواندن در آنرا فكر، و فكر مرا در آن عبرت قرار ده، و مرا از جمله كسانی قرار ده، كه از [صفحه 444] مواعظ تو در قرآن متعظ و پندآموز، و از معاصی تو اجتناب كنم، و در موقع خواندن آن بر گوشم مهر مزن، و بر چشمم پرده میفكن، و قرائت مرا قرائت و خواندن بدون تدبر قرار مده، بلكه چنان قرار ده كه در آیات و احكام آن تدبر كنم، و گیرنده شرایع دین تو باشم، و نظر مرا در آن نظر غفلت و تلاوت مرا تلاوتی بیهوده قرار مده، كه تو رئوف و رحیم هستی.[27]. از كلمات دیگر امام صادق (ع) این است كه: فرمود: كسی كه قرآن را بخواند، و خاضع برای خدا نشود، و قلب او رقیق نگردد، و لباس حزن و ترس در درونش نپوشد، پس عظمت خداوندی را سبك شمرده است... پس نظر كن كه: چگونه كتاب پروردگارت و منشور ولایتت را تلاوت می كنی، و چگونه به اوامر و نواهی او جواب می گوئی، و چگونه امتثال حدود او می كنی... و نزد وعده ها (و احسانها) و وعیدها (و عذابهای وعده داده شده) توقف كن، و در مثالها و مواعظ او تفكر كن «و احذر ان تقع من اقامتك حروفه فی اضاعه حدوده» یعنی بترس از اینكه حروف قرآن را بپای داری و در حفظ و خواندن آن كوشا باشی، ولی حدود (و اوامر و نواهی) او را ضایع كنی، و به عبارت ساده تر، به الفاظ بپردازی و با الفاظ معانی را ضایع كنی. و در خواندن و حفظ الفاظ تلاش می نمائی، و در تعلم مفاهیم تعلل می ورزی.[28]. در روایتی دیگر امام صادق (ع) فرمودند: «ان القرآن نزل بالحزن فاقرووه بالحزن» (همانا قرآن با حزن نازل شد پس آنرا با حزن قرائت كنید).[29]. در احادیث آمده كه: «حفص» گفت: ندیدم احدی را كه در خوف از خدا و در امیدواری به او محكمتر از موسی بن جعفر (ع) باشد، او قرائتش با حزن و اندوه بود، و در هنگام خواندن، گویا انسانی را مخاطب قرار داده است.[30]. [صفحه 445] 9- آثار قرائت قرآن در قرآن كریم ازدیاد ایمان و توكل بر پروردگار از آثار قرائت قرآن به شمار آمده است. در سوره مریم چنین فرماید: (... و اذا تلیت علیهم آیاته زادتهم ایمانا و علی ربهم یتوكلون) (... و زمانی كه آیات خداوند بر آنها تلاوت می شود، ایمان مومنین به خدا زیاد و بر پروردگارشان توكل می كنند).[31]. در جای دیگر تواضع و به خاك افتادن و گریه از خوف خداوند را ارمغان قرائت قرآن به حساب می آورد: (... اذا تتلی علیهم آیات الرحمن خروا سجدا و بكیا) (... زمانی كه آیات پروردگار بر آنها تلاوت می شود به صورت سجده بر خاك افتاده و می گریند).[32]. تا به اینجا چهار اثر ذكر شد: 1- ازدیاد ایمان 2- توكل بر پروردگار 3- تواضع و به خاك افتادن 4- گریه از خوف خدا. حال به بعض دیگر از آثار در روایات می پردازیم: 5- نورانیت خانه 6- ایجاد خیر كثیر 7- تمتع و بهره بردن دیگران از قرائت قاری قرآن 8- درخشندگی و نورافشانی خانه ای كه در آن قرآن تلاوت می شود برای اهل آسمان، همچنانكه ستارگان آسمانی برای اهل دنیا نورافشانی می كنند و در واقع خانه هائی كه در آن قرآن خوانده می شود ستارگان زمین برای اهل آسمان هستند. (قال النبی (ص): «نوروا بیوتكم بتلاوه القرآن!... فان البیت اذا كثر فیه تلاوه القرآن كثر خیره و امتع اهله و اضاء لاهل السماء كما تضی ء نجوم السماء لاهل الدنیا).[33]. 9- رفع عذاب: قال النبی (ص): «لا یعذب الله قلبا وعی القرآن» (عذاب [صفحه 446] نمی كند خدا قلبی را كه در آن قرآن جای دارد).[34]. 10- بركت بسیار 11- حضور ملائكه 12- هجرت و دور شدن شیاطین: (قال علی (ع): البیت الذی یقرا فیه القرآن و یذكر الله- عز و جل- فیه تكثر بركته و تحضره الملائكه و تهجره الشیاطین...).[35]. 13- عدم هلاكت مردم، علی (ع) در زمره كسانی كه حرمت آنها موجب عدم هلاكت مردم می شود كودكان متعلم و فراگیرنده قرآن را شمرد (والولدان یتعلمون القرآن).[36]. 14- دفع بلاء 15- محفوظ بودن از شر دشمنان 16- نزول باران (قال الباقر (ع)... و رجل قرا القرآن... فباولئك یدفع الله العزیز الجبار البلاء و باولئك یدیل الله- عز و جل- من الاعداء و باولئك ینزل الله- عز و جل- الغیث من السماء)[37]. 17- اختلاط قرآن با گوشت و خون 18- قرار گرفتن در زمره فرشتگان با كرامت و نیك 19- قرآن مانع از عذاب قاری قرآن است: (قال الصادق (ع): «من قرا القرآن و هو شاب مومن اختلط القرآن بلحمه و دمه و جعله الله مع السفره الكرام البرره و كان القرآن حجیزا عنه یوم القیامه».[38]. 20- نزدیك بودن دعا به اجابت- امام صادق (ع) از پدر بزرگوارشان این حدیث را نقل می كنند: «اغتنموا الدعاء عند خمس: عند قراءه القرآن و عند الاذان و عند نزول الغیث و عند التقاء الصفین للشهاده و عند دعوه المظلوم، لیس لها حجاب دون العرش» (دعاء را در پنج وقت غنیمت شمرید: (كه نزدیك به اجابت باشد) در وقت قرائت قرآن و اذان و نازل شدن باران و در وقت برخورد دو جناح (حق و باطل) [صفحه 447] در جنگ به قصد شهادت و در وقت دعوت مظلوم، در این پنج وقت حجابی برای استجابت دعا جز عرش الهی نیست).[39]. حال به معنی ترتیل بپردازیم، تا معنی (یرتلونه ترتیلا) روشن شود، امام صادق (ع) در بیان آیه: (و رتل القرآن ترتیلا) فرمودند علی (ع) چنین فرموده: «بینه تبیانا و لا تهذه هذ الشعر و لا تنثره نثر الرمل و لكن اقرعوا به قلوبكم القاسیه و لا یكن هم احدكم آخر السوره»[40] (واضح كن قرآن خواندنت را و نه مثل شعر به سرعت بخوان و نه مثل شن و ریگ بیابان پراكنده بخوان به طوری كه فاصله زیاد شود، ولكن قلبهای سخت و با قساوت خود را با قرآن خواندن بكوبید و هرگز همت شما رسیدن به آخر سوره نباشد (بلكه همیشه به دنبال كیفیت و اثرپذیری باشید، نه به دنبال كمیت و زیاد خوانی فقط.) در روایات گذشته در قسمت ادب ظاهری روایتی را در ذیل همین آیه قرآن (و رتل القرآن ترتیلا) از امام صادق (ع) آوردیم، كه فرمودند: «هو ان تتمكث فیه و تحسن به صوتك» («ترتیل»، مكث كردن و توقف در قرائت قرآن است، (كه نه زیاد سریع خوانده شود، و نه بسیار كند و آهسته) و اینكه نیكو كنی صوت خود را در خواندن قرآن). سئوال: در بعضی روایات مثل روایتی كه گذشت می گوید همت شما سریع خواندن و رسیدن به آخر سوره نباشد، بلكه همت شما بهتر خواندن باشد نه بیشتر خواندن، در بعضی دیگر از روایات هر چه بیشتر خواندن مورد توجه و عنایت قرار گرفته است، چگونه این دو دسته روایات قابل جمع هستند؟! جوابهای مختلفی ممكن است برای وجه جمع پیدا كرد، كه: به سه قسمت آن اشاره می كنیم: 1- ممكن است بگوئیم مراد از هر چه بیشتر خواندن، مجرد [صفحه 448] بیشتر خواندن بدون تدبر نیست، بلكه مراد این است كه وقت بیشتر گذارده و آیات بیشتری را با تامل و تعمق بیشتری قرائت كنیم 2- ممكن است مراد این باشد كه آیات تامل و تدبر شده را سریعتر بخوانید 3- وجهی كه بیشتر به ذهن و به واقع نزدیكتر است، این است كه دو دسته روایات ناظر به اختلاف حالات انسان است، در بعضی مواقع حال تدبر و تعمق هست، و در بعضی مواقع حال قرائت قرآن فقط هست، ولی حال تعمق و تدبر عمیق نیست. گفتنی است كه: این وجوه به ذهن ما آمده و ممكن است افرادی با دقت بیشتری وجوه بهتری بیابند و امیدوارم مطالعه كنندگان به این توفیق دست یابند انشاء الله تعالی. با توضیحاتی كه داده شد روشن گردید كه از صفات پرهیزكاران شب زنده داری و قیام در قلب تاریكی شب و تلاوت قرآن و راز و نیاز با خداوند است، تلاوتی با ترتیل كه نشانه ی تدبر در معانی قرآن و ره توشه گرفتن از مفاهیم بلند آن است. مرحوم الهی در ذیل (اما اللیل فصافون اقدامهم) در وصف شب چنین می سراید: شب آمد رفیق دردمندان شب آمد شب كه نالد عاشق زار شب آمد شب كه گردد محفل من شب است آشوب رندان نظر باز [صفحه 449] شب است انجم فروز كاخ نه طاق شب از فریاد مرغ حق شود مست شب است اختر شناسانرا دل افروز شب آمد عرصه گیتی كند تنگ شب آمد كاروان عشق را میر شب آمد كشتی دریای توحید شب آمد حكمت آموز دل پاك شب آمد موج زن دریای حیرت [صفحه 450] شب آمد دلفریب آسمانی شب آمد منظر زیبای افكار شب آمد پرده پر گوهر نور شب آمد دفتر خوش داستانها شب آمده پرده پوش مست و هشیار شب است آئینه زلف نكویان شب از زلف نگاران راز گوید شب از طاووس زرین، بال بشكست [صفحه 451] شب آمد نقشه صحرای افلاك بشب مردان كه در ره تیز گامند بشب مرغان حق را سوز و سازست شب آن معراجی عرش آشیانه فراز بارگاه عرش بنشست شب آن مه تافت بر جای پیمبر سزد شبرا كه شاه كشور عشق كه مشتاقان حق چون شمع سوزان [صفحه 452] همی خوانند خوش در پرده با شور بكویش غیر آه شب روان نیست بروز از چهره گلهاست شاداب بروز از چشم احساس است بیدار بروز از روزی مردم گشایند اگر روز آورد بر جسمها جان شب ار چشم طبیعت رفت در خواب شب ار بیدانشان آرام یابند [صفحه 453] شب ار آرامش خورشید خواهند شب ار سازد یكی سیاره گمراه شب ار چشم بتان خونریز باشد شب تار آینه صنع الهی است هزاران چلچراغ روشن از خود برون ار راز عالم شد پدیدار زر افشان كرد روز ار دامن خاك [صفحه 454] اگر خورشید باشد خسرو روز حكایت (شب عاشقان سبحان) شنیدستم شبی شب زنده داری همی دید آن نظر باز شبانه فلك می دید و لعل از دیده میسفت دل و دیده سپرد آن خوش نظاره به مشگین طره شب شانه می زد گهی با زهره كردی مهره بازی [صفحه 455] ز لعل ماه گاهی بوسه می خواست گهی ابری نقاب ماه می گشت لبش خوش نغمه سبوح می زد به یاد آوردش از یار نهانی بچشمان در تماشای سماوات حدیث دل به شام تار می گفت نظر بر انجم رخشنده می دوخت همی گفتا كه یا رب آسمان چیست [صفحه 456] همی گفتا الهی یا الهی تو آگاهی فراز آسمان چیست گهرهائی بود رخشان كواكب كه بنشاند این بتان بر طاق مینا سروش غیب گفتش ناگهانی در این آئینه حسن یار پیداست هزاران كشتی نور است تابان همه مجبور عشقند این قوافل [صفحه 457] به جز حیرت در این نه پرده ره نیست كه هر شمعی در این محفل جهانیست بحكم حس نشاید گشت مغرور همه افلاكیان مستند و مدهوش كمر بسته به حكم عشق سرمد بلند اندیشه را آنجا رهی نیست ولی چون شمع این كاخ شهانه چه شب گردد براه عشق میتاز [صفحه 458] چو شب گردد اگر هوشیاری ایدوست چو شب گردد بساز عشق برخیز به همراه شباهنگان افلاك بخاك از آب چشمان آتش افروز بدیده باش چون ابر گهربار گهی با فكر و گه با ذكر سبوح چو مرغ حق ز دل با ناله زار كه بخشندت ز الطاف الهی [صفحه 459]
ابتدا نكاتی باختصار درباره قرآن بیان می كنیم.[1].
شب آمد شب حریف مستمندان
گهی از دست دل گاهی ز دلدار
سیه چون زلف دلبر یا دل من
شب است آهنگ بزم عشق دمساز
شب است آتش زن دل های مشتاق
به تار طره جانان زند دست
شب است آتش بجانان را جگرسوز
بفریاد آورد مرغ شباهنگ
شب آمد قلزم پر موج تقدیر
شب آمد شهپر عنقای تجرید
شب آمد گوهر افروز نه افلاك
شب آمد مستی صهبای حیرت
چراغ افروز صبح شادمانی
شب آمد صفحه پر نقش اسرار
شب آمد محفل اسرار مستور
قیاس آموز علم آسمان ها
فروغ دیده و دل های بیدار
حجاب افكن زروی ماهرویان
حدیث عشق با دل باز گوید
خروس از ناله هشیار شد مست
شب آمد طوطیای چشم ادراك
بسان شمع سوزان در قیامند
بخاك عشق شب روی نیاز است
ف«سبحان الذی اسری» ترانه
ز جام لی مع الله گشت سرمست
سپهر عشق را بخشید زیور
چنین گفت از دل دانشور عشق
بشب استاده با قلب فروزان
چو شمع از دفتر عشق آیت نور
نسیم صبحگاه آگاه از آن نیست
بشب فریاد بلبل میبرد تاب
بشب احساس جان آمد پدیدار
بشب دلهای مشتاقان ربایند
شب آرد جان بكوی وصل جانان
دل بیدار گشت از شوق بی تاب
به شب ارباب دانش كام یابند
برامش[41] لعبت[42] ناهید[43] خواهند
براه آرد هزار استاره و ماه
سر مستان نشاط انگیز باشد
به ظلمت آب حیوان را گواهی است
شب افروزد بر این سقف زمرد
بشب در پرده رقصد مست و هشیار
پر از در كرد شب دامان افلاك
سپاه انجم شب باد فیروز
بگردون داشت چشم اشكباری
كواكب را به چشم عاشقانه
بیاد حق سخن با ماه می گفت
بگیسوی شب و ناز ستاره
وزان راه دل دیوانه می زد
گهی با مشتری خوش دلنوازی
نشاطش می فزود و غصه می كاست
ز ناز مهوشان آگاه می گشت
دلش در پرده ساز روح می زد
تماشای جمال آسمانی
به جان باروی جانان در مناجات
غزل بر یاد زلف یار می گفت
به حیرت همچو شمع بزم می سوخت
مرصع طاق زیبا طیلسان[44] چیست
مرا بر آسمانت نیست راهی
فروزان ماه و تابان اختران چیست
و یا روشن چراغی نجم ثاقب
در آنان كرد حیران چشم بینا
خدا بین شو ز نقش آسمانی
به چشم جان رخ جانان هویداست
در این دریای بی ساحل شتابان
شتابان كو بكو منزل به منزل
گدا را ره به كاخ پادشه نیست
زمینی یا زمین و آسمانی است
كه پندارد چراغی روشن از دور
باسرار نهان گویا و خاموش
ندارد ملك عشق پار[45] سرحد
بجز حیرت خرد را آگهی نیست
تو افروزان دل از آه شبانه
ز دیده پرده غفلت برانداز
نباشد خوشتر از بیداری ایدوست
رها كن دل بزلف دلبر آویز
به راه عشق ناز از بستر خاك
دل از مه طلعتان آسمان سوز
بدل سوزان تر از شمع شرر بار
صبوحی[46] زن مگر روشن شود روح
بذكر حق سحر گردان شب تار
ز آه شب نشاط صبح گاهی
صفحه 439، 440، 441، 442، 443، 444، 445، 446، 447، 448، 449، 450، 451، 452، 453، 454، 455، 456، 457، 458، 459.